❤خدا برای ما کافیست❤
درباره وبلاگ


من نیز انسانی میرایم چون همگان، زاده ی نخستین هستیِ از خاک سرشته. به گاه ولادت، من نیز از هوایی که همگان در آن دم می زنند، تنفس کردم بر زمینی فتادم که جمله ی ما را به یکسان پذیرا می شود، و گریه ، چون همگان نخستین فغانم بود. هیچ پادشاهی را آغاز هستی جز این نبوده است: همگان به یک سان به زندگی اندر وبه یک گونه از آن به در می شوند. negarak19986@yahoo.com

پيوندها
وطنم ایـــران
چشم های تو
شـور شیـدایی
ღ♥ღردپای عشق ღ♥ღ
•●♥ღ عشــقــ خــــــدا ღ ♥●•
دوستانه
fluid aster
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ❤خدا براي ما كافيست❤ و آدرس خدا.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 30
بازدید هفته : 126
بازدید ماه : 126
بازدید کل : 33817
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 90
تعداد آنلاین : 1

دختر گلفروش

Online User
نويسندگان
نگار

 
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 11:32 :: نويسنده : نگار

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

نگار نگاشت:

 من  با تمام پنجره ها قهر كرده ام

با نور با سكوت و صدا قهر كرده ام

 

هرگز نپرس چگونه چرا قهر كرده ام

من با تمام  مسئله ها قهر كرده ام

 

من با تمام حادثه ها قهر كرده ام

با آدم و زمين و هوا قهر كرده ام

 

ميترسم از دورنگي اهل زمين ،خدا

من با سرود و رنگ و ريا قهر كرده ام

 

آغوش تو مكانِ عجيبيست رب من

من بازمين  به عشق شما قهر كرده ام

 


+:خدا خير نده كسي رو كه خدا رو ف-ي-ل-ت-ر ميكنه...

 

 

 

 

 
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : نگار

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

 

پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب

تا در اين پرده جز انديشه ي او نگذارم

 
پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:, :: 16:53 :: نويسنده : نگار

 تصاوير زيباسازی TopBloger.com تصاویر زیباسازی وبلاگ

روزي يک مرد با خداوند مکالمه اي داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلي هستند؟

 

 

خداوند او را به سمت دو در هدايت کرد و يکي از آنها را باز کرد،

 

 

 

مرد نگاهي به داخل انداخت، درست در وسط اتاق يک ميز گرد بزرگ وجود داشت 

 

که روي آن يک ظرف خورش بود،

 

که آنقدر بوي خوبي داشت که دهانش آب افتاد،

 

افرادي که دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند،

 

به نظر قحطي زده مي آمدند،

 

آنها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند

 

که اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود

 

و هر کدام از آنها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند

تا قاشق خود را پر نمايند، اما از آن جايي که اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود،

 

 

نمي توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

مرد با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آنها غمگين شد،

خداوند گفت: 'تو جهنم را ديدي، حال نوبت بهشت است'،

آنها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز کرد،

آنجا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود،

 

يک ميز گرد با يک ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز،

آنها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند،

ولي به اندازه کافي قوي و چاق بوده، مي گفتند و مي خنديدند،

مرد گفت: 'خداوندا نمي فهمم؟!'،

خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتياج به يک مهارت دارد، مي بيني؟

اينها ياد گرفته اند که به يکديگر غذا بدهند،

در حالي که آدم هاي طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر مي کنند!'

هنگامي که موسي فوت مي کرد، به شما مي انديشيد،به شما فکر مي کرد، هنگامي که محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد،

گواه اين امر کلماتي است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند،

اين کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي کنند

که "يکديگر را دوست داشته باشيد"،

که به همنوع خود مهرباني نماييد،

که همسايه خود را دوست بداريد،

زيرا که 

                    "هيچ کس به تنهايي وارد بهشت خدا نخواهد شد. "

 

 

 

نگارنگاشت:  از ايميل بسيار زيباي آقا حميد بي نهايت ممنونم

خيلي چيزهارو يادم آوورد ...

 

 

 

 

 

 

 

داد درویشی از سر تمهید
 

                                       سرقلیان خویش را به مرید

گفت که از دوزخ ای نکوکردار

                                        قدری آتش به روی آن بگذار

بگرفت و ببرد و باز آورد

                                        عِقدِ گوهر ز دُرجِ راز آورد

گفت که در دوزخ هر چه گردیدم

                                        درکات جحیم را دیدم

آتش و هیزم و زغال نبود

                                        اخگری بهر اشتعال نبود

هیچ کس آتشی نمی افروخت

                                        زآتش خویش هر کسی می سوخت!

 

 

 

 دعا كنين لفطن!!! تصاوير زيباسازی TopBloger.com تصاویر زیباسازی وبلاگ