|
8 دی 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : نگار
![]() نگار نگاشت: دوباره جنگ برپا شد دوباره جنگ اين غوغا دوباره جنگ من با من در اين شب ، اين شب يلدا دوباره جنگ بر پا شد دوباره چشمِ دل كور است دوباره يك شب يلدا شبي كه تا سحر دور است در اين جنگ پر از كينه سلاح عشق ايمان است ميان جنگ من با من اميدم لطف يزدان است لب احساس من تشنه گلوي مهر خشكيدَست فرات عاشقي آنسو به دست لشكر كينَست ميان اين همه وحشت كسي من را فراخواند صداي دعوتش من را به سوي نور ميخواند به امر آن امام عشق سلاح من نمازم شد براي جنگ با باطل خدايم تكيه گاهم شد اين شعر يه جورايي خيلي داغه .. ديشب گفتمش تو سياهيِ يه شب ، اونم يلدا ميون جنگ ... دعا كنيد ... جنگ همچنان ادامه دارد... تــــــوجـــهـــ: سلام به همه ي دوستاي گلم : با اجازتون از اين به بعد داخل اين آدرس آپ ميكنم: hasbiallah.lxb.ir چون ديگه از امكانات افتضاح بلگفا خسته شدم اعتراض: يني چي نميشه لينك مستقيم داد از اين وبلاگ به لوكس بلاگ ؟؟؟ راستي دوستان رفتين اون وبلاگ حتما داخل نظر خواهي شركت كنين ممنون
![]()
8 دی 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : نگار
![]() ![]()
از نقطه اي بترس كه شيطانيت كنند...
به حرف معلمت گوش بده يادت نيس چي ميگفت: "توبه دري دارد که پهناي آن به اندازه وسعت مشرق تا مغرب است و تا خورشيد از مغرب طلوع نکند، اين در بسته نمي شود." .............................................................................................................
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم … گفتی: فانی قریب .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش میشد بهت نزدیک بشم … گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.
گفتم: این هم توفیق میخواهد! گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم .:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.
گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی … گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.
گفتم: با این همه گناه… آخه چیکار میتونم بکنم؟ گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده .:: مگه نمیدونید خداست که توبه رو از بندههاش قبول میکنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.
گفتم: دیگه روی توبه ندارم … گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزندهی گناه هست و پذیرندهی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.
گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟ گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا .:: خدا همهی گناهها رو میبخشه (زمر/۵۳) ::.
گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو میبخشی؟ گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله .:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.
گفتم: نمیدونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه؛ ذوبم میکنه؛ عاشق میشم! … توبه میکنم گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .:: خدا هم توبهکنندهها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.
ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک گفتی: الیس الله بکاف عبده .:: خدا برای بندهاش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.
گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟ گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما .:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشتههاش بر شما درود و رحمت میفرستن تا شما رو از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳)............................................................................................................................................................................... خدايا ببخش ... توبه ... ببخش خدا جون... منـــ بهــ خـــودَم بــَد كــَردَم كمكم كن... "اعذو بالله من الشيطان الرجيم" ............................................................................................................................................................................... دعا كنين موفق بشم... ![]()
8 دی 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : نگار
ميدوني سوختن يعني چي آقاي مسئول؟؟؟ ميفهمي درد يعني چي؟؟ ميفهمي و باز مي خندي؟؟؟ نگار نگاشت: ببخشيد دير اومدم ولي اومدم تا به كوچكترين وظيفم در قبال كسايي كه مث خودم حق سلامتي و درس خوندن دارن عمل كنم... و به بعضيا بفهمونم: سوختن آرزوهاي يه انسان لبخند زدن نداره... مسئول بودن هم معنيش لبخند زدن نيست ... +: عكس لبخند جناب مسئول رو نذاشتم چون "آتيشم ميزنه" ![]() ![]() |